حس غریب

حس غریب برای همیشه بسته شد

حس غریب

حس غریب برای همیشه بسته شد

یک ذهن آشفته...

می گه: انگار بغض تو گلوم گیر کرده!!  

می گم: خوب گریه کن راحت شی!! 

می گه: لااقل می تونی که ازم بپرسی چرا؟ 

می گم: اگه دلت می خواست از اول می گفتی...حالا هم اگه دلت می خواد ما پایه هستیم... بفرما 

می گه:از دست تو اعصابم خرده!! 

می گم: خوب... بقیه اش 

می گه: چرا گوش به حرف نمی دی؟ 

می گم: چی کار کنم؟  

می گه: از جلوی آینه برو کنار بذار خودمو ببینم!! 

می گم: بچه جان اگه من برم کنار دیگه تو توی آینه نیستی؟ 

می گه: مهم نیست... مهم اینه که تو رو چند لحظه هم که شده نبینم... 

 

می رم کنار و اون محو می شه!! چرا ما آرزوهایی داریم که هیچ وقت بهشون نمی رسیم؟؟‌ می خوام پرواز کنم نه با هواپیما با پر پرواز خودم...