حس غریب

حس غریب برای همیشه بسته شد

حس غریب

حس غریب برای همیشه بسته شد

من از نو می سازم:)

می دونی می خواستم همون 100 مورد رو ادامه بدم اما یه چیزی فهمیدم!! مشکل از منه؟!! مشکل از منه که همیشه این اتفاقای بد برام میوفته اگرچه آخرش همیشه خدا بهم رحم کرده و خودش کارم رو درست کرده اما من همین الان از توی قرآن فهمیدم که مشکل از منه


اینکه همیشه سر واحد گرفتن رندومم آخرین نفر بودم و بعدش باید التماس می کردم و منت استادایی مثل مدی رو می کشیدم...اینکه با تغییر رشته ام موافقت نکردن چون بچه وزیر یا وکیل نیستم... اینکه ویزا با سختی گرفتم... اینکه یه روز تنها تو لندن زیر بارون ویلون و سرگردون بودم... اینکه عین بدبختا باید هم کارای خودم رو تو لندن جور می کردم هم اون دو تا ایرانی بیچاره... اینکه آخرش فقط با گریه کردن من دلشون سوخت و بلیط دادن فقط برای اینکه بتونم برم چمدونم رو بردارم... اینکه الان به من ta ندادن و باید دنبال کار بگردم... و خیلی اتفاقای دیگه که ترجیح می دم اینجا ننویسمشون...همه مشکل از منه این منم که دارم مسیر زندگی خودم رو بد پیش می برم!! من همیشه اینقدر منفی فکر می کنم که منفی واقعا پیش میاد!! 


حالا فهمیدم که خانه از پای بست ویران است من باید خودم رو درست کنم نه اینکه دم به دقیقه به خدا فشار بیارم؟!! من توی لندن 5 کیلو در عرض 1 روز وزن کم کردم!! می دونی چرا؟ چون تمام مدت با خودم و خدا درگیر بودم که چرا من باید اینجا زیر بارون تنها توی بزرگترین فرودگاه جهان از این ترمینال به اون ترمینال برم چرا من؟


الان فهمیدم این اشتباه؟؟ سوال "چرا من" اشتباهه؟؟!! من خودم باعث شدم همه این اتفاقات بد بیفته من خودم 2 هفته تمام گریه کردم و گفتم نمی خوام برم من اشتباه کردم من تو خیلی از لحظات زند گی ام ناشکری کردم!! من قدر چیزایی که دارم رو درک نکردم؟!! من باید خودم رو درست کنم و تا خودم رو درست نکنم مطمئنم که کارم هم درست نمی شه!! 


حالا شروع می کنم اینم "یا علی" برای شروع خودسازی