حس غریب

حس غریب برای همیشه بسته شد

حس غریب

حس غریب برای همیشه بسته شد

چقده سخته عنوان انتخاب کردن!!

سلام


بنده الان کلی کار دارم ها شما به روت نیار که منو این طرفا در حال بلاگ نویسی دیدی این باری مقاله ای که انتخاب کردم خدا رو شکر می فهمم چی می گه فقط باید یه خرده کوچولو FMEA و Benchmarking رو یاد بگیرم یعنی یه کوچول بلدم اما اینجا کوچول بلد بودن کار آدمو راه نمی ندازه 


فردا اینجا دوشنبه است و تعطیله امروز و دیروز هم که تعطیل بود بنده مثل کبک کله ام رو کردم تو لپ تاپ و هی می خونم هی می خونم وسطشم هی می رم می خوابم بس که چشمم درد می گیره 


راستی دیروزی رفتیم پارک پیاده روی اینجا بیشتر از بچه هاشون سگهاشون رو برای پیاده روی میارن که اگه خرابکاری می خوان بکنن همین جا خودشون رو خلاص کنن و خونه رو به گند نکشن!! اما من نوتونم اصلا سگها رو تحمل کنم!! دیروز داشتیم راه می رفتیم ییهو یه هاپوی سیاه گنده همراه صاحبش از پشت سرم اومدن و رد شدن!! خودشون که انگار نه انگار بودن اما بنده دقیقا یه سکته ناقص زدم تا این هیکل از کنارم رد شد یعنی تو اخبارشون هم در مورد سگهاشون حرف می زنن؟!! اما در مورد کشور عزیز ما حتی یه کلمه هم نمی گن... اصلا مردم کشورشون تو همه چی خیلی بیغ تشریف دارن یعنی حتی نمی دونن کشور ما کجای نقشه است!! یعنی قشنگ دولتشون مردم رو تو بی خبری بزرگ کرده ها طوری که اصلا براشون این چیزا مهم نیست!! من فهمیدم تنها چیزی که برای اینا مهمه ظاهرشونه 


خدا رحم کنه والا تو این مملکت من دووم بیارم هنر کردم ها یعنی هنر ها 


بگم دلم تنگ شده دعوا می کنین؟ خیلی تکراری شده اما دلم تنگ شده دست خودم نیست به جان خودم 


پیش خودم هی می گم: من می تونم من می تونم من همین هفته ای کار پیدا می کنم من همین هفته ای استادم می خوادتم شما هم برام دعا کن مرسی