Yes, I do

هر روز سنگین از خواب پا می شد... مثل همیشه خواب اونو می دید. تقصیر خودش بود بس که شب و روز بهش فکر می کرد. لیلی اصلا نمی شناختش اما مجنون دیگه مجنون شده بود... هر روز ساعتها تو اینترنت می گشت تا مطمئن بشه که لیلی اون ازدواج نکرده!! هر بار بعد از جستجوی بی نتیجه اش بارها به خودش فحش می داد که آدم چه جوری اینقدر احمق می تونه باشه که ندیده عاشق بشه!!  

 

بارها به این فکر کرده بود اما نتیجه نداشت باید به لیلی می رسید... باید می رسید... هر روز فکرش فقط لیلی بود...فقط لیلی... 

 

 سوال همیشگی ذهنش این بود اگه منو ببینه و ازدواج هم نکرده باشه آیا من رو دوست خواهد داشت؟؟  

 ....

۲ سال از شروع عشق نادیده گذشته بود... هنوز مجنون لیلی رو دوست داشت بدون اینکه لیلی رو دیده باشه... تا اینکه لیلی رو برای اولین بار در عمرش از نزدیک دید اون هم در مراسم عروسی دوست صمیمی مجنون... لیلی عروس بود... 

 

برگرفته از نوشته های دوستم... خودش خواست عین جملات خودش رو بگذارم امیدوارم مجنون قصه دوستم به یه لیلی بهتر برسه... 

 

پیوست: با اجازه دوستم نظر خودم رو می گماول یه سوال: شما تا حالا دیده بودین یا شنیده بودین که کسی نادیده عاشق بشه؟؟ من خودم تصوری از این موضوع ندارم ولی فکر نمی کنم بدون شناخت بشه به جایی رسید!! چون همینطور که تا الان طرف رو نشناخته خوب بعد از این هم نمی بیندش و نمی شناسدش!! 

 

------------------------------------------------------------------------ 

حالا یه دوستم بر وزن جمله که می گه موتوا قبل ان تموتوا گفته : زن بگیرید قبل از اینکه زنتان رو بگیرن!!  

 

------------------------------------------------------------------------- 

اینم تموم شد... به همین راحتی... فقط با یه عملیات ساده!! دیگه برای همیشه تموم شد... 

 

------------------------------------------------------------------------ 

مجنونم و دل زده از خیلیا... خیلی دلم گرفته از خیلیا... 

 

اما تو کوه درد باش...طاقت بیار و مرد باش...