از کنار کتاب فروشی انقلاب که رد می شی می بینی رو در مغازه زده:
کتابای دست دوم سهراب و نیما یوشیج و سایر شاعرین کیلویی ۱۰۰ تومن!!
تو دلت می گی: خوبه مردن این روزا رو ندیدن بیچاره ها!! و بعدش یه آهی می کشی و می گی خوب شد طبع شعرم رو در نطفه خفه کردم رسیدم به چرت گویی که طرفداری نداره!!
دو قدم جلوتر می بینی رو در یه مغازه دیگه نوشته:
کتابای دست دوم مهندسی جلدی حداقل ۱۵۰۰۰ تومن!!
تو دلت می گی: خوب شد مهندس شدم!! لااقل اگه کتاب بنویسم یه پولی بابتش می گیرم بعدشم یه آهی می کشی و می گی حالا تا مهندسی ما ثابت بشه باید هوارتا از این کتابای حداقل ۱۵۰۰۰ تومنی بخرم بیچاره شدم!!
دیگه می رسی به اتوبوس... می ری بالا کنار دست یه دختر دانشجو که هزار تا کتاب آناتومی و ... گرفته دستش می شینی... تابلو است که داره پزشکی می خونه اما مثل همیشه می ری تو فکرای خودت که دختره شروع می کنه باهات حرف زدن...
ـ سلام شما هم دانشجو هستین؟
+ بودم فعلا تموم شده
- دانشجو همین دانشگاه تهران هستین؟
+ نه
ـ آهان پس حتما دانشگاه آزادی هستین؟
+نه
تو دلت فک می کنی که ایا هر کی دانشگاه تهرانی نیست آزادیه؟ چه منطق غلطی داره؟!!
ـ بیست سوالیه؟دانشجوی چه دانشگاهی هستین؟
+ چه فرقی می کنه؟ فلان دانشگاه
دختره بعد از قورت دادن آب دهنش می گه: آهان پس حتما از رتبه های خوب مهندسی بودین؟
+نسبتا
روت رو برمی گردونی تا شاید دست از سر کچلت برداره اما تا نرسه به این قضیه که دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران است دست بردار نیست...
ـمنم سال پیش رتبه ام تو تجربی دو رقمی بود... (با بادی تو غبغب می گه:) الان هم یه دکتر هستم
شما هم که خنده ات گرفته که بچه سال اولی خودشو مثل بقیه دکتر به حساب میاره از دهنت می پره که:
+دکتر
تو دلت می گی: چرا بیشتر دکترا یه غرور کاذب دارن؟ این که زحمت می کشن و درس می خونن و جون مردم رو نجات می دن درست... اما هیچ فک کردن یه دکترای مهندسی هم همین قدر بلکه بیشتر زحمت می کشه؟ فک کردن اون دستگاهایی که استفاده می کنن آدما رو نجات بدن مهندسا طراحی کردن و تکنسین ها و کارگرا ساختن؟
----------------------------------------------------------
من که با دکتر جماعت مغرور اصلا حال نمی کنم (گفتنی است که با دکترای متواضع خیلی حال می کنم)... همون بهتر که مهندس شدم عمرا بتونم خون ببینم یا جسد
دستم از خودم داغونه!! چرا جدیدا اعصاب مصاب ندارم؟!