آب سرد تو جلای عشق بود...

دلم می خواست... این دلم بسیار می خواست...لذا بر آتش خواهشش آب سرد و روح بخش حضور خدا را ریختم... خاکستری شد بر دلم افتاده... بار دیگر آب ریختم... پاک شد از هر چه باعث شد که حتی لحظه ای خدایم را به ناحق در دلم پیدا کنم...