یکی بود...یکی نبود

یکی بود...یکی نبود 

اول قصه ما اینجوری بود 

آره جونم اول قصه ما قصه گو الهی بود خدایی بود 

اما بعد قصه گوی خودمون آخر قصه رو نوشت 

سالها می گذره ولی ما نفهمیدیم که چرا آخر قصه رسیدیم به دروغ؟ 

چرا بالای قصه ماست و بی ثباتی بود؟ 

اما اون پایین قصه دوغ و بی خیالی بود؟

آره جونم قصه ما اولش خدایی بود اما آخر قصه دست آدم توی کار اومد و قصه رو نوشت 

آدما قصه رو ویرون می کنن 

آدما دنیا رو از غصه ها حیرون می کنن 

آدما جنگ رو سرلوحه حرفا می کنن 

آدما مغزشون رو از عددا پر می کنن  

در مقابل قلبشون رو از عشق خالی می کنن 

تازه خوب شد که خدا اول قصه رو نوشت... وای به حال من و تو اگه شیطون قصه می نوشت... 

 

---  

پیوست: این رو خودم نوشتم مسخره است می دونم شما جدی نگیر